روانشناسی معامله گری
ما برای شروع به معامله نیاز به چند تا دانش داریم توی هر بازاری که میخوایم وارد بشیم: یکیش روانشناسی معامله گری هست. باید بدونیم که توی هر معاملهای حالات ما به چه سمتی میرود و چه تاثیری توی معاملات ما میگذارد،سهم خیلی بزرگی در هر معامله برمیگردد به روانشناسی معامله گری و مدیریت سرمایه و بعد تحلیل تکنیکال و فاندامنتال.
من قصد دارم وارد بخش روانشناسی معامله گری بشوم و بفهمیم کجاها چه احساساتی به ما غلبه میکند که لازمه کجاها کنترل بشه یا حتی تقویتش کنیم.
توی هر معامله ما هیجانات مختلفی رو میتونیم تجربه کنیم مثل تردید،ترس از دست دادن،اضطراب،طمع،ترس،اعتماد به نفس کاذب و عصبانیت.
همه ما اینو میدونیم که هر معاملهگر توی بازار سرمایه دنبال سود بیشتر هست یعنی هدفش اینه که تمام معاملاتش یا حداقل بیشتر معاملاتش با سود ببنده برای رسیدن به این هدف فقط نمیتونیم با تکنیکال و فاندامنتال برسیم بلکه باید تسلط داشته باشیم روی کنترل هیجانات خودمون و مدیریت سرمایهمون.
پس یک معاملهگر حرفهای از ترکیب سه آیتم استراتژی معاملاتی،روانشناسی بازار و مدیریت ریسک و سرمایه استفاده میکنه.
لبه معامله گری
💥 ما یه مفهوم داریم به نام لبه معاملهگری،زمانی که ما میخواهیم وارد یه معامله بشیم در ابتدا با فاندامنتال یا تکنیکال یک نقطه ورود به دست میاریم که همین لبه معاملهگری هست،در واقع این نقطه محدودهای هست که احتمال در زیان رفتن معامله ما در کمترین حالتش باشه.
البته که یک معاملهگر حرفهای این رو درک کرده که همه تحلیلها و معاملات یک احتمال هست در واقع هیچ قطعیتی وجود ندارد و احتمال به سود نشستن دارد.ما با مدیریت سرمایه و تکنیکال احتمال در سود رفتن اون رو بیشتر میکنیم.
دلایل اشتباهات ما در معاملات
چیزهایی هستند که باعث میشوند که زمانی میخوایم یک معاملهای رو باز کنیم درست فکر نکنیم:
یکیش باورهایی که توی ذهنمون داریم که باعث سوگیری ما میشه این باورها میتونه از تجربههای قبلیمون اومده باشه.
دومین مورد جذابیتهای بازار هست و ممکنه باعث بشه نذاره ما به خوبی معاملمون رو مدیریت کنیم و مورد بعدی یه سری مکانیزهای ذهنی هستند که باعث میشه معاملههای ما با سود بسته نشن یا توی یه معامله زیان بیشتری داشته باشیم.
کمالگرایی در بازار مالی
یکی از این باورهای غلط این هست که ما فکر میکنیم که موفقیت ما در معامله در گرو این هست که بدونیم که این معامله ما دقیقاً به کجا خواهد رفت و وقتی یک معامله رو باز میکنیم باید از کلیت اون اطمینان داشته باشیم در صورتی که هیچ معاملهای وجود ندارد که بشه گفت صد در صد اطمینان داریم بهش پس باید با مدیریت سرمایه و پیدا کردن لبه معاملاتی اون معامله رو انجام بدیم.
ریسک پذیری در بازار مالی
دومین باور اشتباه این هست که ما فکر میکنیم انسان ریسک پذیری هستیم و با این کار گاهی وقتها کل سرمایه رو وارد یک معامله میکنیم در صورتی که این اسمش دیگه ریسکپذیری نیست،حتی اگر به اون معامله ایمان کافی هم داریم بخش مشخصی از سرمایه رو وارد معامله کنیم و حد زیان و حد سود خودمون رو تعیین کنیم و مدیریت سرمایه رو انجام بدیم،
وقتی میخوایم حد ضرر تعیین کنیم باید این شکلی بهش نگاه کنیم که من چقدر توان دارم که اون زیان رو تحمل کنم و چه مقدار از سرمایه خودم رو در خطر قرار بدم که چنین سودی رو به دست بیارم.
اعتماد به نفس در بازار مالی
باور اشتباه دیگه که وجود داره این هست که ما اعتماد به نفس داریم .توی بعضی از معاملات به طور مثال چند تا معامله رو با سود بستیم و الان فکر میکنیم که بله ما همه معاملات رو میدونیم به چه شکل انجام میشه و حتماً این اتفاق میافته و ما قطعاً در سود قرار میگیریم و در غیر این صورت اگر اتفاق نیفته ما سرخورده میشویم و باعث میشه نتونیم درست فکر کنیم.
جذابیت های بازار
رویاپردازی
زمانی که ما یه معامله رو باز میکنیم و توی سر خودمون رویایی رو داریم که این معامله میتونه به ما چه میزان سود برسونه و ما با اون پول میتونیم چه کارهایی انجام بدیم این رویا پردازی به ما اجازه نمیده که اون زیانی که داریم رو متقبل بشیم یا حداقل حد ضرر بزاریم. پس بهتره حد ضرر بزاریم و رویا پردازی و امید واهی رو هم کنار بذاریم و نگاهمون بیشتر بهش مثل یه بازی باشه مثلاً ۴۰ بار بازی انجام دادیم از این ۴۰ تا چند تاشو با سود بستیم.
قانون گریزی
مکانیسم های ذهنی
تردید در معامله
ترس از جا موندن از سود یا فومو در معامله
اضطراب و ترس در معامله
اعتماد به نفس کاذب در معامله
خشم یا انتقام از باراز مالی
موقع ضرر چه چیزی در ذهن معاملهگران میگذرد: